بسم الله الرحمن الرحیم.
مسافرم برگشت.
با کوله باری از تجربه با کوله باری از خاطره
پلاکش رو که از گردنش درمی اورد گفت:بعد از 81روز اين از من جدا میشه
ولی من که میدونم پلاک جدا شد ولی هیچ کس نمیتونه هوايی که به سرش افتاده رو ازش جدا کنه
خداروشکر
که فدايیه زینب سلام الله شدی
جانم همه وجودم فداي فدايیه زینب سلام الله.
مادر بزرگوار شهید سید سجاد خلیلی :
پنهان شدن را همیشه دوست داشتی
قايم باشک بازی میکردی
توی کمد!
پشتِ لباس ها!
تو حیاط خانه!
بین گل ها و درخت هاي خانه پدربزرگ
یادت می آید حتی
براي همان چند لحظه که خودت را نشان بدهی چه بی تاب می شدم ؟!.
سجاد جان!
برگرد مادر
بی قرار آمدنت هستم.
اين بار اسپند آماده می کنم و دورت می گردم ، که پسرم مدافع حرم عمه جانش بوده
بوی خوش برگشتنت را حس میکنم مادر
بیا دوباره علَم به دست بگیر و صداي ابوالفضل گفتنت مازندران ر
درباره این سایت