از چه.
افسوس که نامه ی جوانی طی شد
آن تازه بهار زندگانی دی شد
آن مرغ طرب که نام او بود شباب
افسوس ندانم که کی آمد و کی طی شد
از چه.
افسوس که نامه ی جوانی طی شد
آن تازه بهار زندگانی دی شد
آن مرغ طرب که نام او بود شباب
افسوس ندانم که کی آمد و کی طی شد
خیلی دور نيست زمانی که به خودم سرکوفت میزدم چرا نمیتونم گریه کنم! و حالا پسِ هر هیجان و شوقی، هر افسوس و افتخاری، هر شادی و غمی بغض میکنم و اشک میریزم. هنوز هم به سختی برای خودم گریه میکنم، فقط وقتی که کارد به استخون رسیده باشه، اما دریچهی اين سد به تکتک شخصیتهای یه داستان، کاراکترهای یه فیلم و استعارههای یه شعر وصله، و شیرینه! به خودم یادآوری میکنم که اين رنج انسان بودنه؛ حس کردن تمام عواطف، و گاهی از پسِ هیجان و شوق، افسوس و
به اين خوشم که شما گرفتارِ من نيستیدبه اين خوشم که من گرفتارِ شما نيستمو به اين خوشم که شما در حضور منبهراحتی دیگری را در آغوش میکشیدو از اين که شما را نمیبوسمآتشِ سوزان جهنم برایم آرزو نمیکنیدخوشم که نام لطیف مرا ، ای نازنین منشبانهروز به بیهودگی یاد نمیکنیدخوشم که در سکوت سرد کلیسا ، ای آوازهخوانانبرای ما سرود ستایش سر نمیدهیدسپاس قلبی من از آن شما بادشما که خود نمیدانیدچه عاشقانه مرا دوست میداریدو سپاس برای آرامشِ شب ه
امروز هی با میم در گوش هم میگفتیم فلانی چقد خواستنیه خداییش چقد گِلش گیراس چقد بانمکه
چقد فلانه چقد بهمانه. ژن به اين خوبی آخه چرا یه دونه پسره
و هی افسوس میخوردیم که چرا انقد زود زن گرفته و بچه داره و باید به چشم برادری بهش نگاه کنیم :/
از تو پنهان می کنم رنگ صدایم را هنوزپیش چشمت می کنم گم دست و پایم را هنوز غربتم را با تو قسمت می کنم از راه دورمی پذیری دست های بینوایم را هنوز ؟ بشنو آواز مرا از سایه ها و سنگ هامردم اما نيست پایان ، ماجرایم را هنوز چیست آیا جرم انسان جز به دنيا آمدن؟آنکه می آرد نمی بخشد خطایم را هنوز؟ در زمین جایی ندارم آرزویم مردن استآسمان نشنیده می گیرد دعایم راهنور
ازتو چیزی به یادگاری بردنبا دو خورشید در دل اما دلسرد!چند سال است که تو را ندیدنتو را در پیادهروها گشتندر توهم مهآلود یک روز بارانیشکل دیگرانی که میآیند و میروندنزدیکتر میآیند!دیوانهوار از پیشم رد میشوندو دیگر تو نيستی!در اين خراج پاییزی افسوس!چه کسی میتواند جای ما را گرفته باشد!؟چگونه میتوانم برگردم به خانهاز بدرقهی قطاری که رفته استچگونه میتوانم برگردمو راه خانه را گم نکنمچگونه میتوانم آیا، اما نمیتوانم!نمید
رفته تصویرت ولی با من صدایت ماندهاستمثل لک قاب بر دیوار جایت ماندهاستمن دلم دریاست، موسا باش! حتا برنگردتا نبینی بر تن من رد پایت ماندهاست.
ماهی و افسوس با هر برکه قسمت میکنیخاطراتی را که از دریا برایت ماندهاست.
کی تو را از یاد خواهم برد؟» گفتم؛ عشق گفتبینهایت، بینهایت، بینهایت ماندهاست.
آنگاه که، شکوفه از شاخه های خشک دمید،و از میان ذراتِ خاکِ زمین،بهار، سر برکشید.کاش رویای روشن تو،چون خورشید بر هستی من می تابید.افسوس که،در فراقِ بهاری که بی تو رسید.گویی دگرباره روح امیدهمچون تمام سالی که گذشت؛پر کشید.
دوستعلی علیخانی / اردیبهشت نود و هشت
تقدیم به دامداران و کسانی که به نوعی به کوه وابستگی داشتند اما به دلیل کهولت سن قادر نيستند به کوه عزیمت کنند و از دور با معشوقشان نجوا میکنند.
شش پیچِ میانا ره بوهِرم لو
کَله هِنیشِم، هارشِم چَمچَمِ رو
شه خاطرات ره پِشو زَمبه اوپرت
افسوس نَتومبه لماسیه بورِم خو
ترجمه فارسی
جاده شش پیچ روبروی روستای میانا را طی میکنم
تا به منطقه کله برسم و از آنجا گذرگاه گوگلی را نظاره کنم
خاطرات مرتع اوپرت ر
غزلی ناچیز به پاس اشکهایی که با نوای آسمانی مرحوم سلیم مؤذنزاده» ریختهام:::خمیازهی گوش از نشاط باده خالی شدمستان به هوش و شهر از افتاده خالی شدآواز نورش بازتاب روح ایمان بودشب را رها کرد و دل سجاده خالی شدداوودحنجر بود و دل را صیقلی می کردافسوس از حجم نفس، سنباده خالی شدوقت اذان، رخت عزا را تازه خواهد کردشهری که از شور مؤذنزاده» خالی شدبی ذکر زینب، زینب» و جانیم سنه قوربان»از آب و تاب آوای هر دلداده خالی شدبا صوت مصنوعی چه می
از تو میپرسم، ای اهورامیتوان در جهان جاودان زیست؟(میرسد پاسخ از آسمانها):- هر كه را نام نیكو بماند، جاودانی است از تو میپرسم، ای اهوراتا به دست آورم نام نیكوبهترین كار در اين جهان چیست؟(میرسد پاسخ از آسمانها):- دل به فرمان یزدان سپردنمشعل پر فروغ خرد راسوی جانهای تاریك بردن از تو میپرسم، ای اهوراچیست سرمایه رستگاری؟(میرسد پاسخ از آسمانها):- دل به مهر پدر آشنا كندین خود را به مادر ادا كن ای پدر، ا
ساعتهای ششِ باغ را که یادت هست؟ درست پشت سرمان. و دیگر ساعات را!؟ اينکه با هم میدویدیم تا تهی فضا را به تکاپو بیندازیم و سرازیری لاله زار را به لرز. و آن نسیم را که دستم بود. و محیط را که موهایت. موهایت. صد آه. هزار افسوس. .
میدانی؟ بوی اسفند شنیدهام. یقینا نفس کم میآورم اما جرأت کردهام قدر قدحی قلمزنی کنم. باری، بدمستیام را دیدهای و میدانی که چه آرامم اکنون. و آن نسیم که آرام گیرد را بیندیش.
اما بنای شکوه نمیگذارم. شاید هنو
گوشیم یکم ایرادات داشت گفتم reset factory کنم شاید درست بشه خلاصه که از صبح تا دوساعت قبل کلاسم درگیر اينکار بودممم هی برنامه میرختم رو کامپیوتر و زیر و رو میکردم که چیزی اشتباه جا نندازم بعد پاک بشه افسوس بخورم خلاصه که خیلی وقتم گرف هییییچ تاثیری هم در ایرادای گوشیم نداش خخ :/
حالا باید بشینم گوشیم به حالت طبیعی قبل درش بیارم طهر اينقدررر حرص خوردم سیمکارت دومش فعال نمیشد تا اينکه ۵ بار هی کد گرفتم تا درست شد:/ تازه امتحانم داشتم باز نیم ساعت سرس
مدتیست ننوشتهام. آنقدری که آخرین نوشتهام را هم فراموش کردهام که چه بود و چه وقت نوشتهام ولی ننوشتنام دلیل بر بیاشتیاقیام نبوده و نيست.
اين چند مدت بسیار سریع گذشت؛ حتی خیلی سریعتر از آن که بتوانم ثبتشان کنم. دقیقا مثل همیشه، فکرهای بزرگ و دستانی که روی هم ثابتاند و کاری نمیکنند. تصمیمهای شاید بزرگی گرفتم و احساس میکنم افق دنيایی تازه به رویام گشوده شده است.
بزرگترین اتفاق اين چند وقت که خیلی نگراناش بودم و بابتا
در امروزیم و غصه فردا داغدارمان کرده که نکند فلان شود نکند بهمان شود
در امروزیم و افسوس گذشته رنجورمان که چه شد چه بود
لحظه لحظه روز های عمرمان در درگیری است درگیری که نمیدانم کی قرار است تمام شود ملالی نيست
اما باید دانست از زندگی چه چیز را میخواهی زندگی را یا لحظه را یا ارامش را یا همه چیزو
تا بیایم اين و به جمع برسیم 40 سالگی و گذروندیم
حالا در اين سن در اين فکرم که زندگی بستر است بستری برای عبور عم تمام زندگی هارا نگاه میکنم دست اند
افراد با اندام گلابی شکل ، پایین تنه درشت، بزرگ و پاها و رانهای درشتی دارند اما برخلاف آن سینههای آنها کوچک، میان تنهای بلند و کمر باریک میباشد. اگر شما دارای اندام گلابی باشید قطعا از بالا تنهی خود احساس رضایت میکنید اما برای درشتی پایین تنه اندامتان افسوس میخورید، و فکر میکنید که هیچ گاه جذاب به نظر نمیرسید. خوش بختانه بسیار آسان تر از آنچه فکر میکنید، اندام گلابی شکل میتواند جذاب و زیبا به نظر برسد.
هد
داشتم فکر می کردم به اينکه چی دوست دارم همین الان؟ دیدم خیلی دلم هوای یک مسافرت داره .
عجیب دلتنگم اين فصل، اصلا اسفند آرام و قرام نيست.هرگز تمایل ندارم زیر سقف نفس بکشم،
انگار یک تحولی زیر پوسته ی وجودم همه آرامشم را به یکباره نابود میکنه.
یک خلسه ی روحی! که احتیاج دارم تو هوایی آزادتر ترکش کنم.
هوایی که نسیم وزنده ای داشته باشه و شور و غربتی فراتر از زمین، تا بتونم پر بگیرم و تنفس کنم
و حس کنم هنوز میشه ادامه داد اونم به بهانه ی عشق و نه_ ب
مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام
تو مستریح و به افسوس میرود ایام
شبی نپرسی و روزی که دوستدارانم
چگونه شب به سحر میبرند و روز به شام
ببردی از دل من مهر هر کجا صنمیست
مرا که قبله گرفتم چه کار با اصنام
به کام دل نفسی با تو التماس من است
بسا نفس که فرورفت و برنیامد کام
مرا نه دولت وصل و نه احتمال فراق
نه پای رفتن از اين ناحیت نه جای مقام
چه دشمنی تو که از عشق دست و شمشیرت
مطاوعت به گریزم نمیکنند اقدام
ملامتم نکند هر که معرفت دارد
که عشق میبس
خیلی از شما منو با موهام میشناسید. موهای خرمایی! آووکادو منو با موهام یا با چال زیر گونه هام به شما معرفی کرده. اما من امروز رفتم آرایشگاه، اين مدل رو گذاشتم جلوی خانم آرایشگر و کوتاهشون کردم. بعد همونجا تو ارایشگاه عکس گرفتم و برای آووکادو فرستادم. اولین واکنشی که نشون اين بود که دیگه نمیشه بافتشون. اونم با افسوس زیاد! حالا انگار بافتن اينا از هرچیزی که تو ذهن من میچرخه مهم تره. الانم باهام قهر کرده و جوابمو نمیده چون بی خبر اين کارو کردم. چ
[Forwarded from Dr.Ahmad Farokhi Hajiabad]بنام خدا تولید محتوا تقلید محتوا تایید محتوا دیرزمانی است چهره های معلوم الحال اپوزاسیون های خارج نشین که در رویای براندازی نظام در خارج از اين مرزها به سر و سینه میزنند . روزهای سیاه و سفید را نامگذاری کردند . تا اينجا اتفاقی که افتاده تولید محتوی نام دارد . افسوس که ناتوانان از تولید محتوی به تقلید از محتوی پرداختند روزهای پاسخگویی روزهای هوای پاک و اينجا میشود تقلید محت
ژوپیتر:
به من نگاه کن. به تو گفتم که تو همسان منی، هر دوی ما نظم را برقرار می
کنیم، تو در آرگوس، من در آسمانها. و یک راز بر قلب های ما سنگینی میکند.اژیست: من رازی ندارم.
ژوپیتر:
چرا، همان راز من، راز دردناک خدایان و فرمانروایان: اين که انسان ها
آزادند، آن ها آزادند اژیست، تو اين را میدانی و آن ها نمیدانند.
اژیست: افسوس!ژوپیتر:
اژیست، مخلوق و برادر فانی من، به نام اين نظم که هر دوی ما خدمتگزار آن
هستیم، به تو امر میکنم: اورست و خواهرش را ب
معشوق پاییزی من!
سلام!
حال که اين نامه را میخوانی هنوز بوی آشرشته در فضای کلبه پراکنده است و حتی بوی گلدانِ یاس روی میز هم نتوانسته است عطر خوش آشرشته را دور کند!
بعد از پخت آش با ظرف کوچکی میان گلها و درخت گیلاس حیاط رفته و در کنار موسیقی لذت بخش گنجشکها آشرشتهای که طعم دوری میان عدس و لوبیاهایش حس میشد را مزه کردم؛ راستش را بخواهی چند سالی بود که دست و دلم به پختن آش نمیرفت، خاطرات شبهای زمستانی و کاسههای داغ آش وسط خیابا
برای دخترش خواستگار آمده بود، گویا خودش هم راضی بود اما دختر و پدرش نه!
رو کرد سمت "ص" و گفت "تو باهاش حرف بزن بلکه راضی بشه" !
"ص" هم بلند شد و رفت!
وقتی برگشت پرسیدن چه خبر؟ چکار کردی؟ ، گفت :
《 پسره ۳۰ و خردهای سالشه، یه بار قبلا ازدواج کرده و یکی، دوتا بچه داره ولی پولداره، خونه داره، ماشین داره، کار داره، همه چی داره، بهش گفتم واسه چی میگی نه؟ نکبت گرفتَتِت مگه؟ یه مرد باید خونه و پول داشته باشه که داره، چی میخوای دیگه؟!" همهی اينها را وق
نوشتم و نوشتم و نوشتم، مثل تمام روزهای دیگری که نوشتم بلکه بتوانم چند خطی از شرح حال اين روزهایم را برایتان بگویم اما . اما افسوس که تمام نوشتههایم ناتمام ماند ، انگار که سکوتی بر من حاکم شده است که نمیتوانم با هیچ نیرویی از دستش رهایی یابم، شاید هم اين روزها تمام من خواهان همین سکوت است . نمیدانم، هر چه که هست درونم آشوب است و بیرونم میل به سکوت . بگذریم !
شما از احوالاتتان بگویید، اين روزهایتان چطور میگذرد ، یا به قول زنگ انشاء " تاب
در زندگی لحظههایی هست که دلت میخواهد مثل پنیر پیتزا کش بیايند.، طولااانی! تمام نشود. آنقدر میترسی که هی ساعتت را نگاه میکنی!
مثل وقتهایی که بوی خاک باران خورده میپیچد توی هوا و دوست داری ریهات اندازهٔ جنگلهای گیلان باشد برای فرو دادن آن همه عطر.!
مثل قدم زدن دوشادوش کسی که هی انه سرت را میچرخانی تا نیمرخ صورتش را ببینی!
مثل لحظهٔ تمام شدن یک مکالمه تلفنی وقتی هنوز دلت نمیآید گوشی را بگذاری؛ انگار که تهماندهٔ صدایی ه
هیچ ظرف لبریزی را، نتوان که قطره ای دیگر بخشید، مگر آنکه تهی گردانیم ظرف را، از آنچه انباشته نموده است.هیچ جوینده ای به حکمت نرسد، مگر انکه در گام اول تهی شود از انچه، که خود را با آن انباشته است.و اين با سکوت آغاز میشود.گام نخست سکوت است،سکوت به معنای خاموش کردن نجواهای درونی و قضاوتهای بیرونی فارغ شدن از انکار و تایید دیگران.سکوتی که تمام توجه را آماده پذیرش و دریافت ،موسیقی بال زدن شاهپرکی سازد که در جستجوی نور بال میگشاید.و اين گام دوم
یه فکری که از دیروز ناراحتم کرده اينه که چرا همیشه به کم قانعم!با اينکه میدونم مغزمون ما رو به سمت جایی میبره که بهش فکر میکنیم، اما بازم شیوه ی تفکرم رو عوض نمی کنم.
یه بازیگری بود انگار سال ها پیش، مجری ازش پرسیده بود چند سال میخوای عمر کنی؟ گفته بود 300 سال 500 سال! هر چقدر بیشتر بهتر! از خدا میخوام بیشترین حالت عمرم رو داشته باشم! چرا براش آرزو نکنم!
ولی من متاسفانه، اينقدر برای خودم موانع ذهنی میسازم که همین موانع بهم آسیب میزنن.
ترم اولی که ار
ازدواج کردن هم برای خودش داستانی شده است. به هر استان و شهر و روستایی که بروید می بینید موقع خواستگاری، یک برنامه حاکم است و موقع عقد، برنامه ای دیگر. موقع عروسی هم واویلا! دو طرف عروس و داماد می گویند: ما توی فامیل، اين طوری رسم داریم. انجام ندهیم خیلی زشت می شود. نه اين طرفی ها کوتاه می آیند و نه آن طرفی ها. ریز رسم و رسومات من درآوردی! را مو به مو انجام می دهند. هر بار هم یک برنامه جدید به اين رسم و رسومات اضافه می شود. چشم و هم چشمی ها که جای خودش
آزمونهای پایانترم مدتی است که شروع شده. تابحال سه آزمون دادهایم. آخرینشان همین امروز بود. درس -نه چندان برای من- به یاد ماندنیِ انشا. البته انشا در نظام جدید، جایش را به نگارش» داده است و کتاب هم دارد. کتابی که نحوهی نوشتن را درس میدهد و آزمون پایانیاش صرفاً یک انشای بیست نمرهای نيست. گمان میکنم فقط ده نمره به انشای اصلی اختصاص دارد.به هرصورت، امروز که انشایم را نوشتم و البته با استرسِ کم آمدن وقت و تند تند پاکنویس کردن برگه
شاید دلتان بخواهد که در تابستان امسال به ترکیه
سفر و هیجانانگیرترین تفریحات آن را تجربه کنید. در اين مقاله قصد داریم بهترین آنها
را به شما معرفی کنیم.
۱. از شنا کردن در ککووا (Kekova) لذت ببرید
تفریحات آبی آنتالیا
ککووا جزیرهای کوچک و مشهور است که به خاطر آبهای
شفاف آبی رنگ و خرابههای باستانی غرق شدهاش شهرت دارد. اين جزیره روزانه مسافران
زیادی از آنتالیا را به سوی خود جذب میکند. اين مسافران اغلب برای تماشای خرابههای
تاریخی و طبی
امروز قیمت بیت کوین رو نگاه کردم، 8500 دلار بود. یاد یکی از دوستام افتادم ( هم خوابگاهی بودیم تو دوره فوق لیسانس)، اين دوستم زمان پروژه دکتراش، یه بخشی از پروژه دکتراش مربوط میشه به رمز نگاری؛ اينم علاقمند میشه و 4 سال پیش،میره چند تا بیت کوین میخره!!! بعد یه مرتبه ثروت کلانی نصیبش میشه!!! چون به طور همزمان هم بیت کوین گرون میشه و هم دلار.
------------
نمی دونم چرا حس قوی دارم که تا سال 2030 بیت کوین به معتبرترین ارز در دنيا تبدیل میشه و قیمتش به 100 هزار د
روزی که بالغ شدم فکر کردم اينجا آخر دنياست
روزی که سر کنکور غش کردم گفتم اينجا آخر دنياست
روزی که مامان رفت گفتم اينجا آخر دنياست
روزی که خواهرم دیابت گرفت گفتم اينجا آخر دنياست
وقتی دو ترم متوالی مشروط شدم
وقتی فهمیدم توی سرم یه تومور شش میلیمتری هست
اما هیچکدوم آخر دنيا نبود.
داروهای خواهرم کمیاب شده.میترسم اين بار آخر دنيا باشه.
میدونم اين بار هم آخر دنيا نيست.
به شدت خسته ام و به شدت افسرده شدم از طرفی قضیه اظهار نامه مالیاتی موسسه که ب
اصلا بیا و اين چند صباح را هم بیخیال من شو.
تو زندگی خودت را بکن و من
زندگی خودم را. انگار نه انگار که رونق جانم از توست.
راستش را بخواهی
اصلا گاهی فکر می کنم تو در منی اما با من نيستی .
هوا برم می دارد وقتی در خیالم،
خسته، روبرویت می نشینم و مبهوت نگاهت می شوم.
دست بر شقیقه ات میکشم و
موهای صبوری ات را از لابلای بپیشانی بیرون میکشم، چقدر مرا
تحمل می کنی؟
اين روزها که بگذرد می ترسم. می ترسم تو هم بروی و تنهایم
بگذاری مثل.
اصلا آدم را ان
معشوق پاییزی من، سلام!
حال که اين نامه را میخوانی تازه کار آب دادن به گلهای شمعدانی ضلع شرقی باغچه را تمام کرده و با کتابی از نویسندهی جوان فرانسوی رو به منظرهی دلانگیز غروب پنجشنبه نشستهام؛ شربت آلبالو را در لیوان ریخته و به روزهای گرمِ ژوئیهی ۲۰۱۹ فکر میکنم ؛ آه که چه روزهای ملالانگیز، گیج کننده و طاقتفرسایی بود . بگذریم، نمیخواهم با یادآوری آن روزها خاطرت را مکدر کنم.
از خودت بگو! حال تو چطور است؟ روزهای تابستانت
یه جمله جادویی وجود داره
هروقت از دست کسی ناراحتم که دیگه چرا به یادم نيست با خودم میگم من به دنيا نیامدم که فکر و ذکرم اين باشه خودمو به یاد دوستانم بندازم به دنيا اومدم که به همه کمک کنم عشق بورزم و محبت کنم
وقتی ناراحت میشم که چرا کسی از من قدردانی نمیکنه میگم به دنيا اومدم که عشق بورزم و کمک کنم به همه حتی اگر قدردانی درکار نباشه
وقتی کسی دلم را میشکنه با خودم میگم به دنيا اومدم دل همه رو ترمیم کنم نه اينکه منتظر عشق باشم
با اين جمله واقعا آ
توی همه زندگیم،
به اندازه الان،
از آینده دنيا وحشت نداشتم.
به طرز وحشتناکی از دنيا ناامیدم،
و فکر میکنم آینده چیز درخشانی نخواهد بود.
تنها کاری که میخوام بکنم اينه که حداقل دیگه بچه نیارم. که اون بیچاره مثل من آرزو نکنه کاش تو دوره اشکانیان یا زندیه یا حتی همین قاجار به دنيا اومده بود و تا الان هفت بارم کفن پوسونده بود.
و قرار نبود ریخت اين دنيا رو ببینه.
دنيا رو در مرز میبینم و حس میکنم بزودی خبرهای بدی برای تمام دنيا در راهه. خیلی نگر
تحقیق : بررسی کار از دیدگاه اسلام ( آیات و روایات) با فرمت ورد
تصور برخی از دین اسلام اين است که در آموزه های اين دین ، پیروان خود را به آخرت گرایی و گریز از دنيا دعوت کرده است اين در حالی است که آیات و روایات فراوان و نیز سیره ی پیشوایان دین، سعادت آخرت را از مسیر دنيا معرفی کرده اند برخی ازرهنمودهای دین در مورد کار نمونه های ذیل می باشد
از دیدگاه امام رضا(ع)، ارزش معنوی كار چنان است كه مقام كارگر را فراتر از مقام
معشوق پاییزی من، سلام!
حال که اين نامه را میخوانی احتمالاً برای یک کوهنوردی نیم روزه راهی کوههای شمالی شدهام.
دیروز وقتی که از تنهایی و غم نشسته بر کلبه سخت آزرده و غمگین بودم تصمیم گرفتم که امروز را راهیِ طبیعت شوم؛ کولهی قهوهای کوچکم را با کمی بیسکویت و شیرقهوه برداشته و پالتوی یشمیام را به تن کردم، یادت که هست؟ همان پالتویی که در ۲۵ مارچ هدیه داده بودی؛ سالهاست که در انتهاییترین گوشهی کمد نگهداریاش میکنم و تنها زمان
به نام یزدان پاک
ماه مبارک رمضان درمان روح و جسم امت انور اسلام است
بعضی از پزشکها ایمان ضعیفی دارن بر بیماران خود می گویند شما چربی خون داری یا قند خون و زخم معده داری
و مسلمانان را از گرفتن روزه منع میکنن من به اين نوع پزشکان میگویم خودشان روح بیماری دارن
و ایمان ضعیف خداوند انسان را از خاک افرید و 124 هزار پیامبر فرستاد خاتم پیامبران محمد امین رحمت اللعالمین قران کریم را بر انسان های ازاد اندیش و مومن هدیه از طرف خداوند اورده اس
متن تبریک تولدمتن تبریک تولددر اين مطلب مجموعه ای از جدیدترین و زیباترین متن ها و اس ام اس های ادبی و رسمی با موضوع تبریک تولد برای عزیزان را جمع آوری کرده ایم ، در ادامه با سایت تفریحی پارسی سرا همراه باشید.متن تبریک تولدتبریک تولد زیبامیلاد تو شیرین ترین بهانه ایستکه می توان با آن به رنج های زندگی هم دل بستو در میان اين روزهای شتاب زده عاشقانه تر زیست.میلادتو معراج دستهای من استوقتی که عاشقانه تولدت را شکر می گویمپیامک عاشقانه تولدآرزو می
اسمورودینکا، یک عاشق تا کجا میتواند کلمات نه، به هیچوجه و ابداً» معشوق را بشنود و دلسرد نشود؟ تا کجا میتواند با همه چیز کنار بیاید؟ از خود میپرسیدم که تا کِی در مقابل اظهار علاقهی من بیتفاوت و ساکت خواهی بود؟ و من با چه ترفندی باید دیدن تو را التماس کنم؟ کلمات تو مثل ضربههای مرگبار به سرم کوبیده میشد و در همین بین احساسِ فقط تو را و جز تو، هیچکس را» در من کشته میشد. اسمورودینکا، من مرگ عشقم را به نظاره بودم و استقبال سرد و
-بعضی وقتا حقیقت جوری مثل پتک تو سرت میخوره که ممکنه دلت بشکنه.ولی مهم نيست.همین که حقیقت رو فهمیدی یعنی بردی.هرچند که حقیقتش به تلخی زهرمار باشه و هیچوقت مزه ش از یادت نره! هیچوقت !
-لعنت به همه ی شرطی های دنيا که با دیدنشون . دلت میخواد انقدر فریاد بزنی تاهمه ی دنيا بفهمن تو دلت چی میگذره
آدم کمی که به خود میآید، میفهمد چه
خسارتهایی بارآورده و هرروز چهمایه در حال ضرر دادن است. حکایت صاحب کارخانهیی
که سرمایهی چندصد میلیاردی را به او سپردهاند، اما نهتنها از بازارش خبری
ندارد، بلکه خوشخیال و مغرور از وجود اينهمه دمودستگاه، روزها و ماهها و سالهایی
را بدون تولید مستمر و مفید، به بازی و سرگرمی پشت سر میگذارد؛ با کارگرانی که صدای
اعتراضشان بلند شده، از جهت عقب افتادنِ حقوق و مزایایشان. دستِ آخر هم که
حال من دست خودم نيست، دیگه آروم نمیگیرمدلم از كسی گرفته كه میخوام براش بمیرمباز سرنوشت و انتهای آشناییباز لحظههای غمانگیز جداییباز لحظههای ناگزیر دل بریدنبازم آخر راه و حس تلخ نرسیدنپای دنيای تو موندم مثل عاشقای عالمتا منو ببخشی آخر، تا دلت بسوزه كم كممثل آینه روبرومه، حس با تو بودن مندارم از دست تو میرم، عاشق كن منو نشكن
لاک فیروزه ایم یه مدتیه سفت شده و نمیشه ازش استفاده کرد :( دلم گرفته ، یعنی دیشب ن حالمو گرفت ، اين هفته خوب شروع شده بود ولی مثل اينکه من نمیتونم چند روز پشت سر هم خوشحال زندگی کنم ، دلم یه لاک آبی کمرنگ که حالت صدفی داشته باشه میخواد :(
+: میدونید ؟ مهم نيست که یه دختر 23 ساله در مقابل یه پسر 15 ساله تو اين جامعه حرفش خیلی بی ارزش تره ، برام مهم نيست کسی جنس مونث رو آدم حساب نمیکنه ، برام مهم نيست دنيا چقدر حق دختر ها و زن ها رو خورده ، برام مهم نيست
هر روز سوار اتوبوس میشوم، هر روز به سر کار میآیم، هر روز کار میکنم، هر
روز خودم را به موقع به رستوران محل کارم میرسانم تا گرسنه نمانم، هر روز کارم که
تمام میشود سوار اتوبوس شده و به محل زندگیام میرسم. هر روز دخترم را بیرون میبرم
تا حوصلهاش سر نرود. هر روز.
چرا ماها اينقدر تکراری شدهایم؟ گاهی از اتوبوس که پیاده میشوم، همینطور
به آدمهایی که در مقابل من در حال تردد هستند نگاه میکنم: چهرههایی معمولی،
لباسهایی معمو
با خوندنِ کتابِ دیروزیِ آدیشی،تصمیم گرفتم از تایم خالیه اين روزهام استفاده کنم و کتابِ"مانیفست یک فمنيست در پانزده پیشنهاد"رو شروع و تموم کردم،دوتا کتابی که اخیرا خریده بودم همین کتابا بودن.آدیشی قلم خوبی داره اونقدر ملموس و مهربونانه نوشته که گاها حس میکردم یکی از عمه هام داره باهام صحبت میکنه،شاید در آینده بقیه کتاباشو تهیه کردم.
تعداد کتابایی که توی کتابخونه ی کوچیکم انتظارم رو میکشن،اومد دستم،12 تا!افسوس که اگر همینطور پیش برم تا پای
غریب ترین زن عالمی وقتی آغوش مردی وطنت باشد
نسترن وثوقی
-------------------------------
دارد همه چیز آنکه تو را داشته باشد
صائب
-------------------------------
عشق، اسلحهای است در دستان کسانی که دوستشان داریم به آنها قدرت میدهد که زخمیمان کنند و تنهایمان بگذارند
غادة
السمان
-------------------------------
آنکه دستش خالیست فقیر است، آن که قلبش خالی، فقیرتر
فرشید فرهادی
-------------------------------
دلتنگی جهانیترین زبان دنياست. دلتنگی را هرکجای دنيا که سکوت می
امروز روزم قشنگ بودبه قشنگی وقتی که به ایدهی تو دیوانهوار میخواستم پاهایم را در شنهای کویر و خنکیِ آبهای دریا فرو ببرم.به قشنگی وقتی که دل بستم به لقبِ شبدر سبزِ چهاربرگِ سحرآمیزی که تو به من تحفه کردی.به قشنگی وقتی که کوفتههای خاصِ دست پختِ دلپذیرت را زیر زبانم فراموشنشدنی دیدم.و به قشنگی وقتی که تو را دیدم.جیغ بزنم تا احساساتم دنيا را فرا بگیرید؟!من با دیدنِ تو،با خودم و دنيا رفیقتر شدم و حالا چیزِ ارزشمندی برای محافظتی
اينَ السَّبَبُ المُتَصل ُ بَینَ الاَرضِ و السَماء
**أللَّهُمَ عَجِّل لِوَلیکَ أَلفَرَج**
**********
**پندانه**
پیری برای جمعی سخن میراند،
لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.
بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار
خندیدند
او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اينکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.
او لبخندی زد و گفت:
وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،
پس چرا بارها و بارها به
گناهت هیچ هست وگناه من فراوان است به جرم غفلت من, توشدی درگیر اين دنياتمام جرم عالم رابه جانم نوش میباشداگر دنيا رها سازددلت را از گناه منفدای چشم مست توفدای قلب پر صبرتکه گشته مبتلای غمز جرم و انتخاب مندلم میگیرد از دنيادلم از دست دل، خون استدلم بیتاب، بی تابی قلب مهربان توستپر از مهر و صفایی توعزیز جان جانی تو دعا کردم که تاجان هست نبینی هیچ دردی تو نشی هرگز تو در بندیهمه دردت بجان منهمه شادی برای تو همه شور و نشاط زندگی باشدنصیب قلب پا
روز عفاف و حجاب نیز در روزهای تاریخ کشورمان به ثبت رسید .روزی مقدس که عده ای از بانوان با حجاب کامل و شاخه های گل های الوان در خیابانها در معرض عموم از بانوی محجبه و بانوی اول زمان خود ، یاد نمودند .در تمام مراسمات حضور سلیبریتی ها دلگرمی خاصی به مردم داده می شد .اما دریغ و صد افسوس که در اين موضوع خاص باز هنرمندان که نامهای خاص برای خود القاب نمودند حضور نداشتند زیرا حجاب برای آنها و تکه شال الوانی است که کف سرشان را پوشانده است .تیپهای خاص ،ما
دیروز موس موس ح رو کردم، امروز دوباره بلاکم کرد. خیلی خرم و اين خریت حالم رو بد کرده. روز با گندی شروع شد اما نباید همینجور ادامه پیدا کنه.
پاشو دختر دنيا به آخرش که نرسیده که؟ گند زدی مثل هزاران بار دیگه و خب پا میشی.
درس بگیر همین.
پا شو برو حموم و بعد قهوه و کتاب و زندگی. هیچ وقت دیر نيست.
از صبح تا حالا اين مصرع توی ذهنم پشت سر هم تکرار میشه:
دنيا وفا ندارد ای نور هر دو دیده*
دنيا وفا ندارد ای نور هر دو دیده
دنيا وفا ندارد ای نور هر دو دیده
دنيا وفا ندارد ای نور هر دو دیده
اين تفکر که اگه ما خوب باشیم و خوبی کنیم، دنيا بر وفق مراد ما می چرخه و همه قدرمون رو می دونن؛ اگه نگم هیچ وقت باید بگم خیلی وقت ها درست نيست. اين دنيای بی وفا اونقدر که با شیادهاست با بقیه نيست!
درسته خدا عادله ولی به عینه بهم ثابت شده که برخلاف ما صبوره؛ خیلی خ
به خودم میگم رو چه حسابی من صرف اين که به اين دنيا اومدم باید تصور کنم از نظر علمی تو بدنی باهوش، تاثیرگذار و استثنایی قرار گرفتم؟ چه ومی داره حضورم در اين دنيا حتما در چنین موقعیتی اتفاق افتاده باشه؟ میفهمید؟ چه ومی داره فکر کنم حالا که هستم لابد اتفاق خاصیه برای دنيا و باید کار مهمی انجام بدم؟
هو الرحمن الرحیم"بگذارید بعد از مرگم بدانند کههمانطور که اساتید بزرگمان می گفتند نوکر محال است صاحبش را نبیندمن نیز صاحبم را ، محبوبم را دیدار کردم اما افسوس که تا اين لحظه که اين وصیت را می نویسم دیدار مجدد او نصیبم نگشتبدانید که امام زمانمان حی و حاضر است و او پشتیبان همه شیعیان می باشداز یاد او غافل نگردیددیگر در اين مورد گریه مجالم نمی دهد بیشتر بنویسمو تا اين زمان دیدار او را برای هیچکس نگفتم مبادا که ریا شود و فقط که دیگر می گویم که از
داشتم همین چند لحظه پیشیک فلش بک میزدم به قبل از شروع بخش و تمام کارهایی که قرار بوده انجام بدم اما به بیشترشون نرسیدم. یک نگاهی هم کردم به لیستی که برای خودم نوشته بودم و دیدم و افسوس خوردم و هی تو خودم رفتم و دوباره فکر کردم و یه چندتا فحش کوچیکم دادم ، رفتم پای لپ تابم یه فیلم دیدم . یعنی تا یکم حالت افسردگی و بغض منو میگیره میرم سراغ فیلم . فیلم pianist رومن پولانسکی رو دیدم و بازم بیشتر احساس بدبختی بهم دست داد.الان میخوام فیلم جدید رو شروع کنم
برخلاف خیلیا که میگن نباید دل به غم و غصه داد چون دنيا دو روزه و عمر کوتاهه، من هربار که تصمیم گرفتم حال خودمو خوب کنم و توی باتلاق افسردگی و سیاهی نمونم استدلالم اين بوده که زندگی به طور میانگین طولانی تر از اونیه که بتونم تمام مدت اون فشارهارو تحمل کنم و له نشم. هربار فکر کردم اگه مثلا شیش ماه بود یه چیزی، ولی اومدیم و سی چهل سال دیگه عمر کردم! اون وقت چی؟ قراره چهل سال عذاب بکشم؟
خلاصه که اگه خواستید محرکی باشید واسه یکی مثل من، بهش نگید دن
بنا به شرایطی چند صباحی مهمانِ خانه خواهر بزرگ بزرگه هستم.از روی میل و رغبت نيست چراکه سفر به اين شهر کویری در اين ماهِ سال اصلا عاقلانه نيست!
سعی میکنم زاده های دهه هشتادی کنار بیایم و خاله ی خوشرویی باشم،از کنارِ هر اتفاق با لبخند رد میشوم و توی دلم مدام ذکر " اين نیز بگذرد" را تکرار میکنم.
وقتی در تاریکی و سکوت شب روزم را مرور میکنم،شگفت زده میشوم از اين حجم از صبوری و رد شدن از کنارِ مسائل.هر کدام از اين اتفاق ها اگر در خانه خودمان ات
همه می گویند:مهربان باشید با مهربانان،زیرا آنان دنيا را کوچکتر از آن میبینند که بدی کنند.
ولی من میگویم:با همه مهربان باشید؛چه نیک و چه بد کردار،چرا که هرچه کنی ب خود کنی ،گر همه نیک و بد کنی.
آره، اين دنيا ثمره نیکی و بدی خود ماست که به خودمان برمیگردد ولاغیر.
خاطرم نيست هوای آنروزهای خرداد ماه هوایی بهاری بود یا گرم و تابستانی، اما دلهای ما مالامال از عطر شکوفههای بهاری بود که تو گرمابخشش بودی. آن روزیهای خردادماه که تو میآمدی و ما چه خوش بودیم از آمدنت. همان روزهایی که یاران دبستانیمان فارق از هر زنده باد و مرده باد و هراس از دردها و آسیبهای چوب الف بر سرشان بازهم یکدیگر را یاد میکردند و دست در دست هم و یک صدا، ایران، آن مرز پرگهر را فریاد میزدند. وقتی تو آمدی جملگی سبز شدیم، اينجا د
دانلود اهنگ ایمان غلامی اهای دنيا من خسته شدم جونمو بگیر mp3
کلیپ اهنگ اهای دنيا من خسته شدم جونمو بگیر با لینک مستقیم
دانلود آهنگ آهای دنيا من خسته شدم ♫ دانلود اهنگ آهای دنيا من خسته شدم جونمو بگیر به نام آدما با صدای ایمان غلامی به همراه تکست و بهترین کیفیت.
دانلود آهنگ ایمان غلامی بنام آدما Download Song Iman Gholami Adama . آهای دنيا من خسته شدم جونم و بگیر ک خیلی پــُرَم آهای دنيا. دانلود آهنگ با .
دانلود آهنگ جدید ایمان غلامی آدما دانلود آهنگ جد
دانلود اهنگ ایمان غلامی اهای دنيا من خسته شدم جونمو بگیر mp3
کلیپ اهنگ اهای دنيا من خسته شدم جونمو بگیر با لینک مستقیم
دانلود آهنگ آهای دنيا من خسته شدم ♫ دانلود اهنگ آهای دنيا من خسته شدم جونمو بگیر به نام آدما با صدای ایمان غلامی به همراه تکست و بهترین کیفیت.
دانلود آهنگ ایمان غلامی بنام آدما Download Song Iman Gholami Adama . آهای دنيا من خسته شدم جونم و بگیر ک خیلی پــُرَم آهای دنيا. دانلود آهنگ با .
دانلود آهنگ جدید ایمان غلامی آدما دانلود آهنگ جد
زمستون رو دوست دارم، برف بارون سرما، زود تاریک شدن هوا، لباس های زمستونی اينا همه از مورد علاقه های من هستند. اما چند سالیه که دی ماه بدترین ماه ساله، دوست دارم روز تولدم واقعا خوشحال باشم اما نيستم. همه هم درگیر امتحانات. اصلا انگار دی مدقع خوبی برای به دنيا اومدن نيست باید از همه عذر خواهی کرد و گفت ببخشید مهم نيست شما به کارتون برسین
نمايندگی پیامک صوتی
******
اين دیگه بار آخره دارم باهات حرف میزنم / خداحافظ نامهربون میخوام ازت دل بکنم
سخته ولی من میتونم سخته ولی من میتونم / اين جمله رو اينقد میگم تا که فراموشت کنم
پیامک صوتی
******
همیشه از همان ابتدای آشناییمان در هراس چنین روزی بودم و کابوس خداحافظی
را میدیدم اکنون شد آنچه نباید میشد
خداحافظ دلیل بودنم خداحافظ . . .
تبلیغات صوتی
******
فکر میکردم آنقدر از نگاهم بیزار شده ای که دور دور رفته ای.
اما دور شده بودی تا پا به
نمايندگی پیامک صوتی
******
اين دیگه بار آخره دارم باهات حرف میزنم / خداحافظ نامهربون میخوام ازت دل بکنم
سخته ولی من میتونم سخته ولی من میتونم / اين جمله رو اينقد میگم تا که فراموشت کنم
پیامک صوتی
******
همیشه از همان ابتدای آشناییمان در هراس چنین روزی بودم و کابوس خداحافظی
را میدیدم اکنون شد آنچه نباید میشد
خداحافظ دلیل بودنم خداحافظ . . .
تبلیغات صوتی
******
فکر میکردم آنقدر از نگاهم بیزار شده ای که دور دور رفته ای.
اما دور شده بودی تا پا به
باران تازه تمام شده است و نمنم باقی مانده آرام آرام میبارد؛ مادر از شوق باران هوس قلیه ماهی و لَلَک کرده است و حتی با چهرهی در هم شدهی من هم تغییر عقیده نمیدهد.
به هوای خرید از ی جواد از خانه بیرون میزنم تا قدمی هم در کوچههای باران خورده بزنم؛ باران هنوز نمنم در کوچه میبارد و سبز پررنگ درختان را پررنگتر میکند!
بوی قلیه ماهی و آش رشته و لخلاخ و شله ماهی از اجاق خانهها میآید و روز بارانی را دلچسبتر میکند.
در س
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجلالله فرجک
سلام! نیت کنید و بسمالله.
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با اين حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش اين فایل را برای تان فراهم آورد.
بسم الله الرحمن الرحیم
غم زمانه که هیچش کران نمیبینم
دواش جز می چون ارغوان نمیبینم
به ترک
وقتی کار میپیچه بهم ؛ میپیچه ها ! جوری که نتونی سر سیم زندگیت رو پیدا کنی و هر وقت میای سعی کنی که اين سیم زندگی رو باز کنی گره هاش رو باز کنی مرتب کنی بیشتر از قبل و بدتر بهم میپیچه ؛ اين کلاف زندگی رو نمیشه انداخت دور ؛ دور انداختن کلاف یعنی مرگ یعنی خودکشی ؛ از طرفی ام خیلی دشواره از هم بازش کردن مرتبش کردن ؛ میمونه رو دستت نه میتونی ادامه بدی نه میتونی کلا ولش کنی ؛ اين بلا تکلیفی به مرور از داخل مثل موریانه وجودت رو میخوره و نابود میکنه ؛ هم
هنری فورد میگه سخت ترین کار دنيا فکر کردن استاما من میگم نه! سخت ترین کار دنيا بستن دهن مغز خود آدم است، وقتی که پر میشه از هرچی منفی و منفی بافی و همینطور واسه خودش میبافه و میبافه و وقتی بهش میگی "عزیزم! میشه دهنت رو ببندی؟" مثل بچه های لوس صداش رو بالا میبره و بلندتر و بلندتر داد میزنه و پتک افکاری که نباید داشته باشی رو میکوبه روی سرت . اينقدر که صدای پتکش در سراسر وجودت طنین انداز میشه و اونجاست که دوست داری با نزدیک ترین وسیله ممکن اين ر
براستی دنيا اگر خدایی نداشت، دنيا اگر دست خدا نبود، اگر پشت ما نمی ایستاد، اگر نمی گفت من هستم با یاد من آرام باش، اگر نمی گفت دلت با من قرص باشد، آن وقت دنيا به چه چیزی می ارزید؟ شاید بگویید عشق هست، مهر فرزند هست، لبخند هست، زیباییهای دنيا هست، اما هیچ یک آنجا که تویی و تنهاییت نيستند، آنجا که تویی و دردهای نهانیت نيستند، و فقط همین نيست، داشتنهای دنيا، زیباییهایش، خنده هایش در برابر دردها و نداشتن ها و گریه هایش اندک است. یک شبانه روز بخند
اولین روزی که قلم دست گرفتم و شروع به نوشتن کردم رو دقیق یادم هست. اون موقع فکر کنم چهارده یا پانزده سال داشتم. یک دفتر نارنجی رنگ سیمی برداشتم و شروع به نوشتن رمان کردم. البته یک رمانی برای هم سن و سال های خودم با ژانر تخیلی و معمایی!
کاملا یادمه که از همه مخفی کرده بودم حتی از خواهرم! که نزدیک ترین و صمیمی ترین دوستم بود. نوشتم و نوشتم، تا اينکه رمانم به اخر رسید و من اون دفتر نارنجی رنگ رو پر کرده بودم و از اين جهت خیلی خوشحال بودم. شاید باورت
کلینیک دندانپزشکی در اصفهان ارائه کننده کلیه خدمات عمومی و تخصصی دندانپزشکی شامل : ترمیمی و زیبایی، درمان ریشه، دندانپزشکی اطفال، جراحی، پریو، پروتز، ایمپلنت و ارتودنسی ، با جدیدترین تکنولوژی و متد روز دنيا ، یکی از مجهز ترین کلینیک های دندانپزشکی در اصفهان می باشد.
کلینیک دندانپزشکی زیبایی در اصفهان با کادر دندانپزشک متخصص و مجرب خانم و آقا
almassite
نگاهی اجمالی و مختصر بر شکل گیری وهابیت
اينجا بقیع و گریه اينجا جرم دارد / با چشم خیس اينجا تماشا جرم دارد
بوی سقیفه می دهد بی حرمتی ها / در شهر حیدر نام زهرا جرم دارد
اينجا هرانکس حرفی از عشق علی زد / اندازه تاریخ دنيا جرم دارد
حق زیارت نامه خواندن هم نداری / اسم مفاتیح الجنان ها جرم دارد
اينجا که یک روزی شبیه کربلا بود / حرف از حرم افسوس حالا جرم دارد
دست از روی دیوار ها بردار زائر / قصدت تبرک هست اما جرم دارد
هرگز مبادا اهت از سینه براید / جز اشک
بهش گفتم : فکر کن اگه بچه دار نشیم چی؟
خیلی روال گفت: یه عالمه بچه تو دنيا هستن که دلشکن بخواد ما مامان باباشون بشیم.
گفتم: آخه اون جوری حس مادری به طور کامل اجابت نمیشه
گفت: خب آدم اينجوری بتونه مادر خوبی باشه هنره :) بعدشم انقدر مادر هست که واقعا مادر نيست! صرفا بچه رو به دنيا آورده
پ.ن: خدا کنه مامان بابای خوبی باشیم. به هر نحوی که خدا میخواد :) واقعا اون همه آن شرلی که تو پرورشگاه ها استعدادهاشون ندید گرفته میشه و بی مهر و محبت بزرگ میشن چه گن
کاش میشد وقتی به دنيا میومدی یه فرم بهت میدادن میگفتن دو تا خواسته بگو. خب قطعا من میگفتم تولد در یکی از کشور های اسکاندیناوی اونوقت میتونستم وقتی بعد از ظهر برمیگردم خونه با اين حال که آسمون پر از ابرهای سیاه هست و خورشید پشت اين ابرها کاملا مخفیه کلید مینداختم و وارد خونه میشدم در حالی که هیچکس خونه نيستپ.ن 1: اين اتفاق سالی یکی دوبار میفته و هر بار که مواجه میشم باهاش قند تو دلم آب میشه
پ.ن 2: هنوز به خواسته دوم فکر نکردم
حالات روحی من از حالاتی بین شرم افسوس خجالت ترس ناامیدی وکلکسیونی از احساسات و عواطف بشره متغیره و طیف گسترده ای از احوالات شامل حالم میشه .
نگرانم نگران آینده نگران خودم .نگران اين زمین خوردن بزرگ نگران ب.
از طرفی هم که س و م که رفتند بیشتر به پوچی زندگی رسیدم وقتی که میدویی و به آرزوت میرسی اما وقتی برای زندگی نمیمونه!
قرار بود از صفر شروع کنم و ندانم گرایی رو کنار بذارم اما حالا بیش از پیش به ورطه ی ندونستن رسیدم حتی طرز رفتار کردنم با آدم
همسفر گندم های زمیندر پچ پچ فواره ای کوچکتا آخر دنياآب می شومتا گندم ها را در بستر لاله سبز کنمتا رنگین کمان نگاه آسمان را بمدر ساحل دریای دلت بکارمو توخوشه های غروب را درو کنیگره ی چند ساله ی سبزه ی خشکم رابازشاید عشق بی پرده ی خورشید و بارانتو را به سلامی عاشق کرددنيا را به نگاهی مهربان
دانلود آهنگ اگه با من نباشی میخوام دنيا نباشه ارون افشار
آخرش باخت دلم با همه چی ساخت دلم. نيستی و من تاب ندارم. اگه با من نباشی میخام دنيا نباشه. به اين. دلشوره ها عادت ندارم. محاله بی تو من طاقت بیارم. منه دلواپس و تنها نزارم.
دانلود آهنگ آرون افشار دلشوره دانلود آهنگ دلشوره آرون افشار بی تو آوار شدم از همه بیزار . اگه با من نباشی میخوام دنيا نباشه به اين دلشوره ها عادت ندارم
دانلود آهنگ جدید آرون افشار با نام دلشوره با کیفیت های مختلف ب
تحقیق در مورد دموکراسی و انتخابات چیست؟
Bestsellers around تحقیق در مورد دموکراسی و انتخابات
چگونه با خرید فایل تحقیق در مورد دموکراسی و انتخابات از اين سایت امتیاز کسب نمایم؟
پایان نامه ها و مقالات زیادی پیرامون تحقیق در مورد دموکراسی و انتخابات در اين سایت افزوده شد.
Download scientific material about تحقیق در مورد دموکراسی و انتخابات
آیا میدانید تحقیق در مورد دموکراسی و انتخابات چیست و چگونه ایجاد میشود؟
بخشی از تحقیق در مورد دموکراسی و انتخابات
جدیدترین
با حسرت های زندگیمان چیکار کنیم؟ خیلی از ماها در زندگی کم و بیش حسرت هایی را تجربه میکنیم و وقتی به گذشته فکر میکنیم در مورد کارها و تصمیمهایمون افسوس میخوریم. مثل حسرتهایی در مورد شغلمون، رابطه های خانوادگی مربوط به والدین ، فرصتهای اقتصادیمون، عدم مراقبت درست از بدن، و چیزهای زیادی که وجود دارند و همهی ما در مورد زندگی خود داریم.
بنظر میاد حسرت خوردن در مورد تصمیماتون در طول زندگی، طبیعیه! چون هیچ کس عاری از اشتباه نيست.
سال بعد کنکور دارم. کنکور یه هدف نيست بیشتر شبیه یک سرگرمیه یه سرگرمی هیجان انگیز و رکوردی که تلاش و تمرکز روزانه می خواد. چی بهتر از اينکه یک سال رو میتونی بهش فکر کنی و باهاش سرگرم باشی؟ به همین سادگی یک سال از اين زندگی رو که رفته توی پاچه ات سپری میکنی!
هر چقدر فکر میکنم جایی برای من در اين دنيا وجود نداره. باید کوله پشتی ام را بردارم و برم.
یکی از معلم های دبیرستان بهم میگفت: سال بعد کنکور میدی؟
_ آره
رشتت چیه؟
_ ریاضی
به نظرت آینده داره؟
_ آ
اينکه میگن "شما عزمتون رو جزم کنید و تلاش کنید، اونوقت تمام کائنات بسیج میشن تا تو مسیر درست رسیدن به خواستههات قرار بگیری و برسی بهشون" ؛ خواستم بگم دقیقاً زمانیکه اطمینان داشتم همهچی داره درست پیش میره و مشکلی نيست و دارم به خواستهم میرسم همین کائنات زدن کار رو خراب کردن.
+به درجهای از معرفت رسیدم که اگه همهچی خوب پیش بره نگران میشم.
زندگی راه درازی است که هر کسی یکبار میتواند از آن گذر کند. خردمند بودن و استفاده از تجربه ی دیگران که گاهی در قالب سخنان کوتاه به ما میرسند باعث پیشرفت بیشتر و گریز از آنچه بدشانسی و بدبختی خوانده میشود می تواند بود.- در زندگی لحظاتی هست که انسان نزدیکترین دوستان خود را بیگانه می یابد.- یک قرص نان چیزی نيست ولی برای کسی که شبها و روزها گرسنگی کشیده همه چیز است.- هنگامی که موفق هستیم همیشه در دیدگاه دیگران خوب جلوه میکنیم ولی وقتی که خوب هستیم هم
از در و دیوار سیاهی میبارید و دقیقا در همان ثانیه ای بودم که چاوشی میگفت: ""بباف "دار"م را و روزگارم را.سیاه کن انگاه مرا بکش بالا.چنان که."" نمیدانم به پاداش کدامین کار از قعر دریا مرا بالاکشیدی.اما فکر کنم،تو نیز عاشق شده ای.با اينکه هوای اينجا به من نمیسازد اما دل کندنی نيستقلبم میتپد به یاد ثانیه به ثانیه اش.و لبخند پاک نشدنی روی لب هایت به ناگاه طعم گیلاس رسیده ای را میگیرد که گوشواره گوش های تو میشوند تا پشت موهای بلندت پنهان شوند
روز ثبت احوال است. مقیّدم که هرساله در اين روز احوالم را ثبت کنم. سال گذشته گفتم که احوالم بد نيست. امسال اما بهترم. از وقتی "جدال دو اسلام" را خوانده ام، بهترم. احوال جسمی ام خوب است. (خواننده فهیم میداند که ناثر با در نظر گرفتن اين موضوع که یک یا دو بیماری داشتن در اين زمانه طبیعی است اين عبارت را قلمی کرده است.) احوال روحی ام بهتر از سال قبل، اما باز هم خوب نيست. احوال شهرم - سبزوار - دارد مثل شهر "ر ه ش" میشود. احوال رفقایم خوب است ظاهرا در نبود من.
از دوریت دوباره دلم شعله ها کشید
با یاد آسمان تو تا کهکشان دوید
ای مهر تو شرر زده بر من حسین من
اين سینه تا به صحنه سوداگران رسید
آتش به آشیانه مرغان زدند و ماه
زان آتش از سه گوش مکان تا زمان پرید
افسوس در دلم سخنی جز رخت نشست
روزی اگرچه بود ولی عمر من خرید
مولا حسین! از سر تقصیر من گذشت
مولا رسید و عبد سیاه خودش خرید
بعد از خریدنم نکنم معتق ای حسین!
معتوق عشق فخر بندگی ات را به جان خرید
قلبم هزار تیکه شده . هر چی دست و پا بزنم فایده ای نداره.تو سهم من ازین دنيا نيستی
وچه ظالمانه س .و انگار من با حسرت زاده شدم .اينکه ازین به بعد تو نيستیو من نمیتونم باهات حرف بزنمو ده تا کوفت و زهر مار دیگه رو اه اه اه گندش بزنن که هیچی من مثل آدمیزاد نيست
تا حالا شده یكی بهتون بگه زندگیمو به پات میریزم ؟ یا گفته دنيا رو مال تو میكنم؟ چه قدر حس قشنگیه كه یكی دنيا رو عرض چند ثانیه مال تو كنه فرزادم دنيا رو مال من كرد بعد یه روز بی خبری و حرف نزدن فرداش كه بهم زنگ زد دنيا رو مال من كرد توی اون لحظه خوشبخت ترین موجودی بودم كه نفس میكشید خدایا شكرت . شكرت كه دعاهامو مستجاب كردی شكرت كه دلمو شاد كردی بعد شنیدن صدای فرزادم دیگه نتونستم خودمو كنترل كنم زندگیم داشت بعد یه روز باهام حرف میزد دیگه چی شیرین
سئو یکی از بخشهای بازاریابی دیجیتالی است که بیش از پیش مورد توجه قرار میگیرد. سئو چیست یکی از سوالاتی است که افراد بسیاری به دنبال پاسخ آن هستند و پاسخ به پرسش سئو چیست آسان نيست.
سئو (سئو چیست) به مفهوم بهینه سازی برای موتورهای جستجو است. سئو ادامه فعالیتی است که در راستای بازاریابی سئو چیست است و تفاوتی ندارد سئو چیست ویکی پدیا را مطالعه کنید یا سئو چیست وبسایتی دیگر.
خدمات سئو شامل گسترهای از موارد میشود؛ اما اگر پس از آشنایی با سئو
سئو یکی از بخشهای بازاریابی دیجیتالی است که بیش از پیش مورد توجه قرار میگیرد. سئو چیست یکی از سوالاتی است که افراد بسیاری به دنبال پاسخ آن هستند و پاسخ به پرسش سئو چیست آسان نيست.
سئو (سئو چیست) به مفهوم بهینه سازی برای موتورهای جستجو است. سئو ادامه فعالیتی است که در راستای بازاریابی سئو چیست است و تفاوتی ندارد سئو چیست ویکی پدیا را مطالعه کنید یا سئو چیست وبسایتی دیگر.
خدمات سئو شامل گسترهای از موارد میشود؛ اما اگر پس از آشنایی با سئو
سئو یکی از بخشهای بازاریابی دیجیتالی است که بیش از پیش مورد توجه قرار میگیرد. سئو چیست یکی از سوالاتی است که افراد بسیاری به دنبال پاسخ آن هستند و پاسخ به پرسش سئو چیست آسان نيست.
سئو (سئو چیست) به مفهوم بهینه سازی برای موتورهای جستجو است. سئو ادامه فعالیتی است که در راستای بازاریابی سئو چیست است و تفاوتی ندارد سئو چیست ویکی پدیا را مطالعه کنید یا سئو چیست وبسایتی دیگر.
خدمات سئو شامل گسترهای از موارد میشود؛ اما اگر پس از آشنایی با سئو
سئو یکی از بخشهای بازاریابی دیجیتالی است که بیش از پیش مورد توجه قرار میگیرد. سئو چیست یکی از سوالاتی است که افراد بسیاری به دنبال پاسخ آن هستند و پاسخ به پرسش سئو چیست آسان نيست.
سئو (سئو چیست) به مفهوم بهینه سازی برای موتورهای جستجو است. سئو ادامه فعالیتی است که در راستای بازاریابی سئو چیست است و تفاوتی ندارد سئو چیست ویکی پدیا را مطالعه کنید یا سئو چیست وبسایتی دیگر.
خدمات سئو شامل گسترهای از موارد میشود؛ اما اگر پس از آشنایی با سئو
چیزی كه آدم رو پیر میكنه، گذر زمان نيست، حرف نزدنه. مگه آدم چقدر میتونه حرف رو حرف بذاره و بریزه توی خودش؟ كلمه روی كلمه بچینه و شهر و كوچههاش رو بالا پایین كنه؟ آدم هر چقدر صبور، هر چقدر توو دار، یه جایی بالاخره كم میاره. یه جایی میبینی خستهای از اين خودت و خودت بودن، از اين بیشنونده بودن. مثل آدم در حال سقوط، دست میندازی كه فقط پیداش كنی. در حد دو كلمه! در حد یه سلام و خداحافظی ساده، در حد اينكه فقط به خودت قوت قلب بدی كه آروم باش، یكی هست.
بعضی وقتا نفسهای آدم به قدری سنگین میشن که صدای خراشی که به سینهات وارد میکنن رو میشنوی.
اونقدرا دنيا کثیف شده که میپذیرم باید ایستاد تا نمرد. تا جایی مه فقط بتونم ثابت کنم میشه نمرد و زنده موند. همین!غایت دنيا به همین خلاصه میشه.
میدانی تنهاییام را دوست دارم. وقتی نمیتوانم تنها باشم عصبی میشوم. برای منی که همواره در خانه تنها بودهام و برای خودم در خانه یورتمه میرفتم، اينکه نتوانم تنها باشم خودِ خود جهنم است.
اما گاهیاوقات وقتی یادم میآید هیچکس در هیچ گوشهی جهان به یادم نيست، غصهام میگیرد. وقتی دلم میگیرد و میبینم هیچکس را ندارم که بتوانم برایش حرف بزنم و خالی شوم، بیشتر دلم میگیرد. وقتی تلگرامم را بالا و پایین میکنم تا کسی را پیدا کنم ب
توی اون عکس، توی ساحل خیلی خوشگل شدی. نمی دونم چطور اينکارو می کنی، اين یه جور استعداده؟ اصلا حواست هست؟ انگار، یه هاله از خودت ساطع می کنی و همه محیط رو در بر می گیره. منظورم یه تجسم فیزیکی نيست، مثل یه احساس؟ انگار ک تحت تاثیر مواد باشم. مثل اين میمونه ک تمام صحنه جوری تزئین شده باشه ک تو به چشم بیای، و وسط اين کادر تو وایسادی، با یه حالت بی تفاوتی کامل نسبت به دنيای دورت توی جای دیه ای سیر می کنی و اصلا منوجه نيستی ک دنيا داره به تاثیر از تو ا
خیلی سرود خواندم و خیلی گریستم
من جز سیاه روی خوش آوازه نيستم
مردم به وصف بنده نگویند غیر نیک
اما به از کسان؛ به خودم گفته کیستم
افسوس و آه از غم هجران ماه روی
اما به آن جمال لایق دیداره نيستم
رستم ز بند خویش و فتادم به دام خویش
با خویشتن مصاف کرده فتادم گریستم
همراه عشق نام خدا را به لب بگیر
هنگام شور شیر خدا را غمیستم
ای مهر حق! فدای رخ تو صدای من
ای ماهتاب بتاب زین ظلماتی که نيستم
رسم است عاشقان خدا میکنند آه
معتوق! کشته شو که بدانی
فضای مجازی پر شده از اين تیتر: فرزند رامبد جوان و نگار جواهریان به دنيا آمد
بعدشم ریز زیرش نوشت که اسمش گذاشتن نوردخت
از هر ده تا کامنتم یکی گفته چه اسم قشنگی نه تای دیگه به الفاظ مختلف گاهی محترمانه و اغلب با توهین هر چی فحش و نارواست حواله رامبد و نگار کردند
واقعا چرا انقدر بی شعوریم؟ نه واقعا چرا انقدر بی شعوریم؟
مامان بابای نگار کانادا هستند، موقعیت به دنيا آوردن بچه اش توی کشوری بهتر از ایران رو داشتند. بعدا که بچه بزرگ بشه همین( کانادا ب
1398/01/01 01 : 28 : 27
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز ؟
من در اين گوشه که از دنيا بیرون است
آفتابی به سرم نيست
از بهاران خبرم نيست
نفسم می گیرد
که هوا هم اينجا زندانی ست
هر چه با من اينجاست
رنگ رخ باخته است
ارغوان
اين چه راز یست که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید ؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
ب
از وقتی شروع به نوشتن کردم به احساسات و افکار مختلفم بیشتر پی بردم و حس میکنم دارم بیشتر با خودم آشنا میشم. دوست دارم کم کم هم به خودم معرفی کنمشون و هم به دنيا، حس میکنم چندبار به دنيا اومدم ولی در یک جسم و جان!هنوز براشون اسم انتخا.
به پاهای خودت
موقع راه رفتن نگاه کن
دائما یکی جلو هست و یکی عقب .
نه جلویی بخاطر جلو بودن مغرور میشه .
نه عقبی چون عقب هست شرمنده و ناراحت .
چون میدونن شرایطشون دائم عوض میشه.
روزهای زندگی ما هم دقیقا همین حالته.
دنيا دو روزه ؛
روزی باتو ، روزی علیه تو ؛
روزی که با توهست، مغرور نشو .
روزی که علیه تو هست، ناامید نشو .
هر دو میگذره.
امام صادق علیه اسلام فرمود رسول خدا ضال که علیه و آله را جز گرسنگی و خوف و چیزی از دنيا مسرور نمی ساخت و خوشش ن میاورد و فرمود روزی پیغمبر صلی الصلاه علیه واله اندوهگین بیرون رفت و فرشته ایکه کلید های خزانه های زمین دستش بود نزد او ادمد گفت ای محمد ص اينها کلید های خزانه های زمین است پروردگارت بتو میگوید باز کن ه هرچه خواهی از زمین بر گیر بدون آنکه چیزی از مقامت نزد من کاسته شود رسولخدا صلی اللاه علیه اله فرمود دنيا خانه کسی است که خانه
با حسرت های زندگیمان چیکار کنیم؟ خیلی از ماها در زندگی کم و بیش حسرت هایی را تجربه میکنیم و وقتی به گذشته فکر میکنیم در مورد کارها و تصمیمهایمون افسوس میخوریم. مثل حسرتهایی در مورد شغلمون، رابطه های خانوادگی مربوط به والدین ، فرصتهای اقتصادیمون، عدم مراقبت درست از بدن، و چیزهای زیادی که وجود دارند و همهی ما در مورد زندگی خود داریم.
بنظر میاد حسرت خوردن در مورد تصمیماتون در طول زندگی، طبیعیه! چون هیچ
درباره این سایت