ازدواج حضرت فاطمه و اقا امیر المومنین رو تبریک میگم.
ایشالا همه جونا، مجردا، بی پولا، سربازی نرفته ها، جهزیه ندارا، مهریه سال تولدیا، مطلقه ها، بیوه ها، دم بختا، بی کارا، اس و پاسا، عاشقا، شرایطیا، مورد دارا، همه و همه! دست گل عروسی رو تو هوا بقاپن و برن سر خونه زندگیشون.
راستی کمپین کوله پشتی اقای سه نقطه رو یادتون نره.
گوش بدیم به اهنگ چرا نمیرقصی از خدا بیامرز ویگن!
بعضیا از تنفر حرف میزنند اما نمیدونند نفرت از کجا میاد
و عده ای از عشق میگن که نمیفهمن عشق چیه ؟
وقتی شدت و صمیمیت عشق، بیش ازاندازه میشه، عشق میتونه بستری مناسب برای بروز تنفر باشه.
در چنین موقعیت هايی که همه درها و راه ها بسته میشن، تنفر کانالی ارتباطی میشه برای حفظ نزدیکی قوی رابطه که هم وصال و هم جدایی در آن غیرممکن میشه،
بدون تردید، عشق می تونه بی اندازه خطرناک باشه
و عشق و نفرت می تونند به صورت همزمان وجود داشته باشند،
کمی سخته
من هم مثل انبوه کسانی که بعد از بارها قلم به دست گرفتن و ثبت خطوط فکریشان بر صفحات کاغذ رویای نویسندگی و انتشار افکار و نوشتهها در ذهنشان جرقه میزند بارها به این رویا فکر کردهام.
گاه در وسط خیالهاي نرم و لطیفم غرق شده و به موضوعات و ایدههاي مختلف فکر میکنم هر چند که به گمانم هیچگاه نتوانستهام به افکارم سامان کاملی بدهم و رویا را به نقطه آرزو یا هدف برسانم، اما حال که به واسطه دعوت "ثریا" چند روزی دقیقتر و بهتر به این موضوع فکر کر
صفورایِ عزیزم! هزار و دویست و سی و هفتمین روز از آخرین دیدارمان هم گذشت، یک ساعت پیش که حساب کردم و به این عدد رسیدم به نظرم مضحک و خنده دار آمد، من تا امروز فکر می کردم هزار سال است که ندیدمت، بعد خاطرات یکی یکی پررنگ شدند و حجم گرفتند. زخم هاي کهنه سر باز کردند و از هر روزنی رخنه کردند به درونم. این حجم گرفتن ها و رخنه کردن ها هر ازچندگاهی می آیند به سراغم و هربار به شکلی تکرار می شوند، یادم نیست آخرین بار کی بود، این هزارسال ندیدنت، خودت و خاطر
پـــــــــــــســـــــــت اقای سه نقطه.کمپین کوله پشتی.خدا خیرتان بدهد حتمن سر بزنید!(فوری)
این را باید بنویسم تا در ذهنم نقش ببندد و هیچگاه فراموش نکنم احساسش را.
اوایل مهر بود. بابا _ممد_ اومد دنبالم. رفتیم دختر عمویم _فاطمه_ را از مدرسه اش برداشتیم رفتیم سمت ایستگاه شیش. روبروی کوچه شان، بهار 42 جفت مدرسه پسرانه غزالی یه پایگاه پلیس+10 بود. بابا گفت شناسنامه هارو بگیرین برین داخل فلان اتاق تو صف وایسین تا خانومه براتون کاراتونو راه بندازه. م
درباره این سایت